کلمات متشابه انگلیسی همراه با ترجمه
کلمات متشابه، کلماتی هستند که هیچ رابطه ای از نظر معنی و مفهوم و املاء، بین آنها وجود ندارد، و تنها تشابه آنها ظاهری و بیشتر ازجنبۀ تلفظ است. اهمیت این کلمات در این است که با یادگیری آنها، می توان کلمات را درست نوشت و در ضمن از کاربرد اشتباه آنها برای منظورهای مختلف گرامری دوری جست.
برای مثال می توان کلمات زیر را در نظر گرفت:
بودن |
be |
رنگرزی کردن |
dye |
مردن |
die |
دوشیزه، خدمتکار |
maid |
ساخته شده |
made |
زنبور عسل |
bee |
تعدادی کلمات متشابه با معانی فارسی آنها به ترتیب حروف الفبایی در جدول ضمیمۀ این بخش، ارائه گردیده است که مطالعه و یادگیری آنها، می تواند ما را در استفاده از لغات بیشماری که بی شک درهر زبان وجود دارد، یاری نماید.
آدرس تلگرامی ما : https://t.me/englishforall96
سایت منبع: www.asanzaban.com
کلمات متشابه
meaning
word
meaning
word
معنی
کلمه
معنی
کلمه
وفق دادن/ ماهر، استاد
adapt/adept
قبول کردن، به فرزندی قبول کردن
adopt
اثر
effect
اثر کردن، متأثر کردن
affect
خیال بیهوده، اشتباه بینایی
illusion
اشاره، کنایه
allusion
عجیب و غریب، مسخره
entic
کهنه، باستانی
antique
عکس، متضاد
opposite
مناسب، بجا
apposite
تکیۀ صدا
accent
صعود
ascent
کوشش، مقاله
essay
سنجش
assay
به وسیلۀ/فرعی
by/bye
خریدن
buy
افسار، عنان
bridle
عروسی، جشن عروسی
bridal
جمع آوری آراء، رأی جویی کردن
canvass
کرباس، پارچۀ کتانی
canvas
سببی، ایجابی
casual
اتفاقی، تصادفی
casual
جلوگیری، رسیدگی، نظارت
check
چک، حواله
cheque
ریسمان، پارچۀ راه راه
cord
زه، ریسمان
chord
راز دار، محرم راز
confidant
مطمئن
confident
تعارف، سلام
copliment
متمم
complement
نعش، لاشه
corpse
هیأت، گروه
corps
مشورت
counsel
هیأت، شورا
council
خشن، زبر
coarse
دوره
course
اختلاف
difference
تسلیم، تمکین
deference
از بهای چیزی کاستن
depreciate
ناراضی بودن
deprecate
دسر
desert
صحرا، ترک کردن
desert
مزگ، وفات
decease
بیماری، مرض
disease
گوناگون، مختلف
diverse
چند، متعدد
divers
نوشابه
draught
تفکیک عده ای از عده ای دیگر
draft
ناخوانا
illegible
مناسب
eligible
مهاجر، غریب
immigrant
مهاجر، کوچ کننده
emigrant
مشرف، نزدیک
imminent
بلند، والامقام
eminent
تهاجم
irruption
انفجار و فوران
eruption
غذا
fare
زیبا، بازار مکاره
fair
در، دروازه
gate
طرز راه رفتن
gait
زندان
gaol
مقصود، دروازه (بازی)
goal
گروه، جماعت
horde
اندوخته، ذخیره
hoard
تمام و کلیه
whole
سوراخ
hole
درشکه
hansom
خوش تیپ
handsome
گوزن نر
hart
قلب، دل
heart
فاقد شرایط لازم
ineligible
ناخوانا
illegible
صاف و ساده، رک گو
ingenuous
باهوش، کاردان
ingenious
چنگ، بربط
lyre
دروغگو
liar
کاهش دادن
lessen
درس
lesson
سیما، قیافه
mien
پست، ناچیز
mean
فطرت، خمیره، غیرت
mettle
فلز
metal
کان کن، معدنچی
miner
پایین مقام
minor
پیچیده، گره دار
knotty
شیطان، بد ذات
naughty
عمل کردن، به کار بستن
practise
کار، عمل، تمرین کردن
practice
اصل، اصول
principle
عمده، اصلی، رئیس، سرمایه
principal
مقصود و منظور داشتن
purpose
پیشنهاد کردن، در نظر داشتن
prpose
رئیس جمهور
president
مقدم
precedent
دستۀ سرود خوانان الیاف نارگیل
choirecoir
دستۀ 24 ورقی کاغذ
quire
کشتی شکستگی
wreck
توجه کردن
reck
درست
right
آیین و مراسم
rite
بینایی
sight
محوطه
site
غلات
cereal
سریال
serial
دوختن
sew
کاشتن
sow
نوشت افزار
stationery
ثابت، ایستاده
stationary
پله نردبان
stile
سبک
style
سنتور
cymbal
علامت، اشاره
symbol
رساله، مقاله
tretise
معاهده، پیمان نامه
treaties
قابل اغماض، جزئی
venial
پولکی، پست
venal
پوشیدن، ساییدن، ساییدگی
wear
کالا، جنس
ware
قوچ/آیا؛ کدامیک
wether/ whether
هوا
weather